جودی آبوت درون من-1

ساخت وبلاگ
این اولین‌باری است که قرار است برای یادداشت‌هایم، تصویرگریِ اختصاصی کشیده شود. یادداشت‌هایی که برای دوچرخه می‌فرستادم تصویرگری نداشت. یعنی این‌طور نبود که به کسی سفارش دهند متناسب با آنچه نوشته شده چیزی طراحی کند. برایش دنبال عکس یا تصویرگری آماده‌ای می‌گشتند و کنار متن قرار می‌گرفت. در سروش هم کارم تحقیق درباره پرونده شکل‌گیری برخی اشعار و سرودهای کودکانه بود. بنابراین تصویرگری نداشت. و در تمشک هم چون کار اصلی‌ام گردآوری اخبار و مصاحبه و گفتگو با کودکان است باز هم خبری از تصویرگری نیست، جز اینکه برای صفحه بَلالِ خبربیار از همان شماره‌های نخست یک شخصیت طراحی شد که همیشه کنار مطلبم می‌آید. اما حالا در دو مجله جدیدی که با آن‌ها همکاری دارم، برای هر یادداشت یک تصویرگری در نظر گرفته شده. دلم می‌خواهد هرچه زودتر بدانم تصویرگرِ یادداشت‌هایم کیست و متن چگونه به تصویر کشیده خواهد شد. جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:15

تصاویر درگیری پلیس و حامیان اسرائیل با دانشجویان آمریکاییِ حامی فلسطین را می‌بینم و در برابر شجاعت تحسین‌برانگیز آنها خودم را انسانی بسیار خرد و کوچک می‌یابم. این اصلاً ساده‌ نیست که تو در کشوری به اعتراض علیه اسرائیل برخیزی و در چادرها تحصن کنی که می‌دانی بزرگترین حامی همان کشور است. برای کسانی فریاد دادخواهی سر دهی که سرزمینشان کیلومترها از تو فاصله دارد، هم زبان تو نیستند و شاید هم‌کیش تو هم نباشند. خیلی راحت می‌توانی به زندگی‌ات ادامه دهی بدون اینکه ذره‌ای برایت اهمیت داشته باشد آنها، آنجا، دور از تو، در خاورمیانه چه بلایی سرشان می‌آید. همین که خودت در آسایش باشی و آزادی را تجربه کنی برایت کفایت می‌کند. اما این دانشجویان، آزادی را نه فقط برای خاک و خانه خودشان بلکه برای تمام مردم جهان آرزومندند. خودشان را کنار نمی‌کشند و نمی‌گویند مسئله فلسطین و سایر کشورهای عربی مسئله ما نیست. نمی‌گویند ما فقط برای آرمان‌های خودمان می‌جنگیم و برای مردم سرزمین خودمان کشته می‌شویم، نه برای هیچ انسانی در جایی دیگر. آزادی‌خواهی واقعی را من این روزها در تصاویر منتشرشده از دانشجویان آمریکا (با ملیت‌های مختلف) می‌بینم که بی‌ترس دستگیری و محرومیت از تحصیل، قرص و محکم پای حرفشان ایستاده‌اند، بدون آنکه پایان یافتن جنگ در فلسطین واقعا برای آن‌ها سودی داشته باشد یا از آن نفعی ببرند. حرکت آن‌ها خود بیانگر تعریفی به نسبت جامع از یک انسان آزادی‌خواه است. جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:15

من شاگرد کوچک ادبیات فارسی هستم. و خدا می‌داند که این جمله را از سر فروتنی و تواضع نمی‌گویم. که ای کاش واقعا درختی بودم پر بار، درختی سنگین از بار دانایی تا گفتن چنین حرفی از زبانم یا تراوش چنین کلماتی از قلمم، افتادگی و خاکساری محسوب می‌شد. امروز که به تماشای فیلم سینمایی مست عشق نشسته بودم، در دقایق پایانی فیلم، یک‌بار دیگر از اینکه در جایی از مسیر تحصیلی‌ام، راه عوض کردم و به سوی علاقه‌ قدیمی‌ام یعنی ادبیات بازگشتم، احساس رضایت کردم. به خاطر آوردم آنچه زمانی به من -به منِ ترسو- جسارت داد تا چنین تصمیمی بگیرم،سختی‌هایش را بپذیرم و برایش چند سال تلاش کنم، همین شاعران و اشعارشان بودند. مولانا، سهراب سپهری، فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، نصرالله منشی و ... بودند که مرا به این وادی فراخواندند. اصلا همین‌ها بودند که درک من از معنای زندگی، عشق، خداوند و احتمالا بسیار چیزهای دیگر را دستخوش تغییر کردند. همین‌ها سرسپرده‌ام کردند، مرا به گریه کشاندند و مبتلایم کردند. البته که مست عشق برای اهالی ادبیات حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد، فیلمی برای یادآوری دانسته‌های پیشینشان از زندگی شمس و مولانا است. اما برای منی که همیشه خودم را همان فرزند کوچک ادبیات فارسی می‌دانم خالی از درس و بهره نیست. معمولا از تماشای چنین فیلم‌هایی استقبال می‌کنم و از آن‌ها لذت می‌برم. خودم را درگیر نقدهای کوبنده‌ای که خستگی سازنده را در تنش باقی می‌گذارد نمی‌کنم. از منتقدانی حمایت می‌کنم که اول از ضرورت‌های ساخت چنین آثاری برای معرفی مشاهیر به عموم مردم سخن می‌گویند، از دغدغه‌مندی سازندگانشان تشکر می‌کنند و زحمت آنان را ارج می‌نهند و بعد خیلی ن جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:15

گاهی تلخی‌‌ِ روزگار ذائقه‌‌‌ام را به هم می‌ریزد. زندگی برایم خالی از طعم و مزه می‌شود و لقمه‌های کوچکِ شادی از گلویم پایین نمی‌رود. سفره‌ای برابرِ من باز است و من به جای خوردن و نوشیدن از آن، به همان یک اتفاقی می‌اندیشم که این همه رنگ را در نظرم بی‌رنگ کرده است. این‌طور وقت‌ها فراموش می‌کنم سپاس‌دارِ تو باشم.وقتی دچار این گرفتگیِ خاطر می‌شوم باید پیش از خوردن هر چیز، با بامیه‌ی نامِ تو افطار کنم. باید بخوانمت.نامت شکرین است. بر لب که می‌نشیند کامم را شیریت می‌کند. 《یا من ذِکرُهُ حُلْوٌ》 جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 0:03

خواب دیدم جایی هستم و احسان علیخانی دارد با من درباره برنامه جدیدی که قصد ساختنش را دارد صحبت می‌کند. از پروژه عظیمی می‌گفت که برای بخش‌بخش آن افراد متعددی با او همکاری می‌کردند. او برای من هم یک پیشنهاد کاری داشت، اینکه نویسندگی یکی از بخش‌ها را به عهده بگیرم. برخلاف بیداری که معمولاً در برابر پیشنهادهای جدید دست و پایم می‌لرزد و به این فکر می‌کنم که آیا این پیشنهاد را قبول کنم یا نه، آیا از پس آن برمی‌آیم یا نه و ... خیلی سریع و به راحتی گفتم: باشد. انجامش می‌دهم. بعد گفت تا زمانی که قصد ساختن آن پروژه را دارند می‌توانم نویسندگی برنامه‌هایی درباره افطار و ماه رمضان را هم برایش انجام دهم. در این مورد هم باز بی‌معطلی گفتم: باشد. آن را هم انجام می‌دهم! البته می‌توانستم احساس کنم که آنجا هم اندک دلهره‌ای تهِ دلم بود اما آن‌قدری نبود که جلوی پذیرش چنین پیشنهادی را بگیرد یا مانعش شود. من در خواب‌هایم پر دل و جرئت‌تر از بیداری‌ام هستم. جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 0:03

چند روزِ گذشته روزهایی پر از قرص ژلوفن بود. روزهایی پُرِ درد. اما خب همه‌اش این نبود. مثلا بر تنبلی‌ام هم تا حدودی غلبه کردم و به جستجوی مقالات علمی-پژوهشیِ مرتبط با موضوعِ انتخابی‌ام پرداختم. برای به دست آوردن پیشینه پژوهش دو تا از مقالات را خواندم و چند خطی درباره‌شان نوشتم. از استادم هم سوالی در همین رابطه پرسیدم و فهمیدم می‌توانم پیشینه را محدودتر کنم. رتبه‌بندی مجلات علمی زبان و ادب فارسی را هم بررسی کردم. اما تا خواستم کمی بیشتر ادامه دهم، کار مجله فشرده‌تر شد. درواقع ما بالاخره حمایت یک سازمان دولتی را به دست آوردیم و همین موضوع حجم کارمان را بیشتر کرد. چون باید به جای یک شماره، دو شماره مجله را آماده می‌کردیم‌. فعلا مشغول آماده‌سازی‌اش هستیم. پریروزها به کتابخانه هم رفتم تا کتاب‌های قبلی‌ام را پس دهم. این‌بار نخستین عشق تورگنیف را امانت گرفتم. کتابی که از مدت‌ها پیش قصد خواندنش را داشتم. وقتی خواستم شروعش کنم تصویر آن را در یکی از پیام‌رسان‌های اجتماعی به اشتراک گذاشتم و یکی از هندوستانیان هم راغب شد ترجمه فارسی آن را بخواند. دقایقی پیش خواندنش را تمام کردم. داستانی نبود که بگویم تکانم داد. روایتی از تجربه‌ی عشق در سنین نوجوانی بود. تقریبا از جایی به بعد می‌شد رقیب عشقی راوی داستان را زودتر از خودش شناسایی کرد. من صفحات پایانی کتاب را بیشتر دوست داشتم. شاید چون راوی بزرگتر و پخته‌تر شده بود و می‌توانست به نتایج و نگاه تازه‌تر و جامع‌تری برسد. راستش خیلی وقت بود که دلم تنگ شده بود دوباره رمان یا داستانی به دست بگیرم و بخوانم. درست است که موضوع پایان‌نامه‌ام هم بررسی ۴۰ داستان کوتاه بود اما من دلم لک زده جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1403 ساعت: 0:03

از یک هفته قبل از تماشای فیلم زندگی پروین اعتصامی شروع کرده بودم به خواندن اشعار بیشتری از او و برنامه‌ام برای این هفته نیز همین است که درباره او بیشتر بدانم و بخوانم. دیشب با خانواده به تماشای فیلم رفتیم. نزدیک سینما در ترافیک سنگینی افتادیم و چند دقیقه قبل از شروع فیلم رسیدیم. البته خاله دیرتر رسید چون به سختی جای پارک پیدا کرد. دو نفر که پیش از این پروین را دیده بودند نظر چندان مثبتی نداشتند اما من مثل یک تماشاچی ساده به تماشای آن نشستم و فیلم را دوست داشتم چون معتقدم ما نیازمند فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای هستیم و باید قدر کارهای این چنینی را بدانیم. اواخر فیلم متوجه ورود دوربین فیلم‌برداری به سالن شدم و وقتی فیلم تمام شد آقای شریفی‌نیا و مارال بنی‌آدم و محمدشعبان‌پور را دیدیم. وقتی می‌خواستیم از سینما خارج شویم  گروه دیگری را دیدیم که اطراف میلاد کی‌مرام قدم می‌زدند و به نظر می‌رسید آماده تماشای فیلم آسمان غرب می‌شوند. فیلم دیشب روی خواب‌ شبانگاهی‌ام تاثیر گذاشت. خواب متفاوتی دیدم. دیدم بسته‌ای برایم رسیده است. از پستچی پرسیدم از طرف چه کسی است؟ پاسخ درستی به من نداد.  بسته را که باز کردم یکی از جلدهای واژ‌ه‌نامه دهخدا را دیدم. جلدی که در آن تمام واژه‌ها، عبارات و اصطلاحاتی که درباره کلمه "سر" بود دیده می‌شد. دنبال نشانه‌ای از فرستنده می‌گشتم. لای برخی صفحات کاغذهایی بود اما به نتیجه نمی‌رسیدم. برایم شبیه حل معما بود. انگار کسی خوشش می‌آمد که به این راحتی نشناسمش. تا اینکه بالاخره در یک صفحه چیزی شبیه یک فرم دیدم. در آن فرم نام و نام‌خانوادگی شخص نوشته شده بود به اضافه سنش: میلاد میرزایی 34 یا 36 ساله(دقیق جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 4:22

این روزها را دوست دارم. از خواب‌ که بیدار می‌شوم حس می‌کنم از یک زندگی به زندگی دیگری ورود کرده‌ام. به این معنا که سرشار از زندگی‌ام. این روزها حس می‌کنم بیش از یک نفرم. انگار هر روز در جهانی زندگی می‌کنم یا از جهانی برمی‌گردم که در آن به ملاقات محبوبی رفته‌ام یا می‌روم. می‌دانم که آرام آرام همپای طبیعت، در دلم بهار می‌شود، می‌شکفم، همچون هرسال. طهرون-رضا صادقی جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 4:22

صبح بیدار می‌شوم و می‌بینم پیامی از او رسیده. پیامی که در دسترس نیست. آماده می‌شوم تا با خانواده به ایران‌مال بروم. روی یک کاغذ چیزهایی که می‌خواهم از شهرکتابِ آنجا بخرم نوشته‌ام. اول از همه یکی از آن گردنبندهای سنگ عقیق منظره را انتخاب می‌کنم. بعد می‌روم سراغ کتاب‌های قفسه نقد ادبی. اول از همه ذوق می‌کنم از اینکه می‌بینم هم بدیع شمیسا را دارد هم معانی را. و سپس چشمم به تاریخ ادبیات ایران (جلد چهارمِ آن) می‌افتد. این کتاب‌ها را نه در باغ کتاب یافته بودم نه در چند شهرکتاب دیگر. البته که در سایت‌های فروش کتاب به وفور پیدا می‌شدند اما دنبال قیمت مناسب‌تری می‌گشتم. وقتی دیدم هر سه کتاب به قیمت دو سه سال پیش هستند و ارزان‌تر از سایت‌ها ذوقی بر شوق قبلی‌ام افزوده شد. مثلا همان جلد چهار تاریخ ادبیات عموما قیمتی بین 230 تا 340 تومان دارد و من به قیمت 100 تومان خریدمش. (یعنی ممکن است دو سه سال دیگر نیز از پیدا کردن کتاب‌هایی با قیمت‌های سال 1402 ذوق کنیم؟) پس از خرید می‌آیم بیرون و پدر را می‌بینم که روی مبلی نشسته است. همیشه وقتی به ایران‌مال می‌آییم پادرد می‌گیرد. می‌بینم فرصت زیادی نداریم و نمی‌رسم که در شربت‌خانه بنشینم. پس یک سردنوشِ شفا سفارش می‌دهم که با خود ببرم. به خانه که برمی‌گردیم استراحت می‌کنم و پیامی را در گروه ارشدهای ادبیات دانشگاهمان می‌بینم. قرار است چند دانشجوی ادبیات را برای یک دوره مطالعاتی کوتاه به ژاپن بفرستند. پرسیده‌اند چه کسی به زبان انگلیسی مسلط است و شرایط اعزام را دارد. چند نفر اعلام آمادگی می‌کنند. دوباره حسرت عمیقی را تجربه می‌کنم. که چرا در نوجوانی یا اوایل بیست سالگی زبان را انقدر سرسری گرفتم و مدام نصفه و نیمه رهایش کردم. هیچ زمان جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 4:22

ساعت 10 از خانه خارج شدم و سوار تاکسی های ونک شدم. با خودم قرار گذاشتم اول به شهرکتاب ونک بروم و بعد به دانشگاه. این اولین بار بود که به آنجا می رفتم. کمی چرخیدم و دنبال کیف کوچکی برای لوازمم گشتم. میان دو طرح گیر افتاده بودم: طرح گوچی با گل های صورتی و قرمز و طرح دیگری با تصویری از خانه های کوچکِ سقف شیب دار. طرح گوچی خیلی توی چشم بود. اولش به نظرم آمد بهتر از آن یکی است. اما در آن یکی طرح چیزی بود که مرددم می کرد. رنگش سبز کدر بود. خانه های کوچک رنگارنگی در آن دیده می شد و خیابانی و ماشینی. روی زمینِ جلوی خانه ها چیزی شبیه برف نشسته بود. برفی که کمی هم آفتاب خورده و بخشی از آن آب شده. این تصاویرِ درهم با چند گل صورتی مزین شده بود. انگار می توانستم در آن زندگی کنم. بنابراین برداشتمش و طرح گوچی همانجا داخل قفسه باقی ماند. از در که می خواستم خارج شوم دیدم چندین آلبوم موسیقی در قفسه ای چیده شده که همه از مدت ها قبل در کتابفروشی مانده اند. آلبوم هایی از آن ها که نامشان را نشنیده ایم و حالا با قیمت هایی استثنایی به فروش می رسند: 18 تومان!، 30 تومان! و ... . خیلی دلم می خواست یکی از آن ها را بردارم اما هیچ کدامشان را نمی شناختم. گذاشتم در فرصتی دیگر دوباره به آنجا سر بزنم و آن زمان یکی دو آلبوم را خریداری کنم. بیرون زدم و سوی دانشگاه رفتم. اول وارد کتابخانه شدم و گزیده اشعار صائب تبریزی را برداشتم. بعد رفتم و از کلانای دانشگاه یک دمنوش زنجبیلی گرفتم. استادم را دیدم و با یکدیگر درباره اصلاحات پایان نامه صحبت کردیم. بعد هم خداحافظی کردیم. استادم آخر همین هفته راهی سرزمینی دیگر می شود تا 9 ماهِ بعد. برای همین هم تلاش کرده بودم تا قبل از رفتنشان دفاع کرده باشم. وقتی آمدم بی جودی آبوت درون من-1...ادامه مطلب
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 18:20