جودی آبوت درون من-1

متن مرتبط با «بادبانی» در سایت جودی آبوت درون من-1 نوشته شده است

میراث دارِ کشتی بادبانی

  • ظهر بود. دیدم کشتی بادبانی ام در کیسه زباله است. آرام بیرون آوردمش. دکل عقبی و تیرکش شکسته بود. نخ ها به هم پیچیده بودند. بادبان ها کثیف بودند و بعضی قلاب ها نبودند. خیلی وقت بود که نمی دانستم این کشتی کجاست. مادرم رسید و گفت: این دیگر خیلی کهنه شده. درست نمی شود. مشکل اصلی دکل و تیرکش بودند. نمی دانستم می خواهم با آن چه کنم اما تصمیم گرفتم برای تعمیرش تلاشم را بکنم. اول با دستمال و پنبه و گوش پاک کنِ مرطوب قسمت های مختلف آن را پاک کردم و غبارش را گرفتم. رفتم سراغ دکل. می دانستم با چسب مایع وصل نمی شود اما باز هم امتحان کردم. کارساز نبود. چندان هم راه دست نبود و انقدر اجزایش ظریف بودند که با کلی احتیاط باید روی آن کار می کردم تا مبادا جای دیگری بشکند. رفتم سراغ چسب برق. با قیچی چند رشته باریک از چسب بریدم و به برخی قسمت های دکل که دستم می رسید چسباندم. کمی ثابت ایستاد. این شد که رفتم سراغ باز کردن نخ ها از یکدیگر و اتصالشان به جای درستشان. کار زمان بری بود. هر نخ که در جای درست خود قرار می گرفت استواری دکل شکسته هم بیشتر می شد. اما جای سه قلاب فلزی در بدنه کشتی خالی بود و نمی دانستم نخ های آن بخش را به کجا ببندم. به ذهنم رسید بروم و با دم باریک سه منگنه را به شکل قلاب دربیاورم. این کار را کردم و آن ها را در سوراخِ قلاب ها نشاندم و نخ ها به قلاب های جدید متصل شدند. دیگر مشکل چندانی نداشت جز اینکه بادبان هایش چرک بودند. نمی توانستم بشورمشان. نه پارچه ها باز می شدند نه می شد کل کشتی را داخل تشت آبی فرو ببرم. این کار احتمال باز شدن چسب های سایر نواحی را بیشتر می کرد. داخل ظرفی، آب و مایع دست شویی را قاطی کردم و روی بادبان ها, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها