جودی آبوت درون من-1

متن مرتبط با «میان» در سایت جودی آبوت درون من-1 نوشته شده است

میان خنده‌هایمان

  • (من این پست را با گوش سپردن به این قطعه نوشتم. شما هم می‌توانید با پخش کردنِ همان قطعه بخوانیدش.) لحظه‌هایی هست که کنار بعضی آدم‌ها زمان برایم کش می‌آید. خیال می‌کنم این دوستی، این ارتباط تا وقتی زنده‌ام ادامه دارد. خیال می‌کنم وقتی میان خنده‌هایمان یا هنگام تقسیم کردن برش‌های کیک و نوشیدن چای و نسکافه‌مان سرخوشانه می‌گوییم این دوستی تا همیشه ادامه خواهد داشت، واقعا به آن‌چه می‌گوییم، به این احساسِ خوشایندِ حاصل از در کنار هم بودنمان وفادار خواهیم ماند و تا روزگارانی دور کنار هم خواهیم بود. اما دیری نمی‌گذرد که می‌بینم همه‌چیز وابسته به پیام‌های من، وابسته به اظهار دلتنگی من و وابسته به تلاش‌های من برای ادامه پیدا کردن دوستی‌ها است. انگار دارم مدام خودم را به دیگران یادآوری می‌کنم. دوستان نوجوانی داشتم که با بزرگ شدنشان، با رسیدن به سال‌های کنکور دیگر در زندگی‌ام نداشتمشان، دیگر نبودند. بودند اما کنار همسالان خودشان بودند. یا هم‌کلاسی‌هایی که پس از تمام شدن درس و کلاس‌هایمان آن تمایل به دیدارها و گفتگوهای بعدی را در نگاه و کلامشان نمی‌دیدم. آن‌ها مثل من دلتنگ تکرار آن خاطرات نبودند. من دلتنگ حضور مجدد خیلی‌ها می‌شوم. خیلی‌ها که از یک جایی به بعد قرار نیست متوجه شوند واقعا دلتنگشان بوده‌ام. اجازه می‌دهم این رود، این رود بزرگ و خروشان دنیا هر یک از ما را به سویی به کناره‌ای که جزئی از سرنوشت‌مان است هدایت کند. به تخته چوبی که که زیر بازوی من است می‌چسبم تا روی آب شناور بمانم. تا دور از دیگران زنده بمانم. اما چه تلخ است که از این پس میان خنده‌هایمان ، کیک تقسیم کردن‌هایمان و چای و نسکافه نوشیدنمان می‌دانم ای, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها