راوی همان نویسنده نیست

ساخت وبلاگ

زمانی در محفلی، از شاعری جوان پرسیدند: آیا خودتان هم عاشق شده‌اید یا تجربه‌ای این‌چنین داشته‌اید که منجر به سرودن شعرهای عاشقانه‌تان شده باشد؟ شاعر با جدیت پاسخ داد: این‌ها برساخته خیال است.

چند وقت پیش هم در صفحه شاعر جوان دیگری دیدم که پرسیدند: آیا اشعار عاشقانه‌تان مخاطب خاصی دارد؟ و شاعر پاسخ داده بود: به جز دو شعر باقی فقط در خیال اتفاق افتاده‌اند.

هر دو شاعر، آقا بودند. و ما مردان دیگری را هم می‌شناسیم که همچون آنان، شعر عاشقانه می‌گویند و میان مردم طرفدارانی دارند. اما این موضوع برای شاعران زن چندان مسئله ساده‌ای نیست. تا مدت‌ها در مسیر شعر و شاعریِ زنان موانعی وجود داشت. به خصوص اگر متاهل می‌شدند. فرض کنید زن متاهلی شعر پرسوزی درباره شکست خود در یک رابطه عاطفی بنویسد. از رفتن بگوید. از نرسیدن. اینجا دیگر خیلی مهم است که درک همسر او از مقوله شعر و شاعری چیست و چگونه به قضیه نگاه می‌کند. آیا درک می‌کند که زنان شاعر هم می‌توانند همچون مردانِ شاعر با تخیل خود، دنیایی بیافرینند، شخصیت عاشق‌پیشه‌ای خلق کنند و از زبان آن شخصیت عاشق پیشه درباره عشق بگویند؟ یا اصلاً ممکن است تجربه‌ای را از زبان کسی شنیده و به این فکر افتاده باشند که آن ماجرا را در قالب یک شعر به ثبت برسانند.

البته تعداد زنان شاعر ما در دهه‌های اخیر افزایش پیدا کرده است و اتفاقاً در شعر این زنان هم عاشقانه‌های خوب و تاثیرگذار زیادی به چشم می‌خورد. و با توجه به نگاهی که به این مسئله وجود دارد، باید جسارت و شجاعت آن‌ها برای ورود به این حوزه را تحسین‌برانگیز دانست.

زمانی در کتاب ۲۸ اشتباه نویسندگان خواندم: «صادقانه نوشتن در واقع تن دادن به خطر است. اگر آماده نیستید خطر کنید، در حقیقت برای انتشار مطالبتان آمادگی ندارید. اگر محتاط هستید و می‌گویید مادرم هنوز زنده است و من نمی‌توانم درباره زندگی‌ام بنویسم، ممکن است هرگز نویسنده نشوید...نویسنده نه تنها باید تمام جانش را بلکه باید آدم‌های دیگر، تمام اسرار دوستان، دشمنان، همسایه‌ها و بستگانش را نیز افشا کند. البته این نوع خطر کردن کار دشواریست. افراد معمولاً خودشان را کاملاً افشا نمی‌کنند و آن‌قدر جزئیات واقعی زندگی خودشان را در آثار مکتوبشان عوض می‌کنند که خواننده شخصیت اصلی را جای آنها نگیرد.»

من هم هر گاه که از رک و راست‌نویسی واهمه داشته‌ام، دست به دامن سخن گفتنِ ادبی شده‌ام، از نمادها و صنایع بیانی استفاده کرده‌ام تا کمتر احساساتم و درونیاتم به نقد گرفته شود. تا کمتر قضاوت شوم یا نصیحت بشنوم. هرچه باشد واکنش مردم هنگام خواندن یک داستان یا شبه‌داستان متفاوت است با زمانی که گزارشی صریح و بی‌پرده از اتفاقات زندگی‌ات بخوانند و بشنوند.

اما به طور کلی در طول یکی دو سال گذشته به واسطه موضوع پایان‌نامه‌ام از نظریه‌پردازان روایت‌شناسی آموختم نباید راوی یک اثر را با نویسنده واقعی آن اشتباه گرفت. حالا دیگر تمایزی میان نویسنده یک متن و راوی آن قائلم. البته هنوز هم وقتی شعر یا داستان بسیار زیبای عاشقانه‌ای می‌خوانم، دلم می‌خواهد باور کنم در این زمانه قحطیِ عاشق‌پیشگی، شاعری یا نویسنده‌ای هست که عشقی اساطیری را تجربه کرده است و با همه مردم شهر فرق می‌کند، اما ناچارم به خود یادآور شوم که میان نگارنده و راوی فاصله‌ای است و یک شاعر یا نویسنده اگرچه متاثر از تجربیات زندگی شخصی خود و اطرافیان به خلق اثر می‌پردازد اما لزوما هرآنچه می‌گوید و می‌نویسد را تجربه نکرده است.

جودی آبوت درون من-1...
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 8 خرداد 1403 ساعت: 16:21