پی گل‌ها

ساخت وبلاگ

من شکارچی خواب‌های خوشم.

من از خواب‌های خوشم نمی‌گذرم.

با نوشتن آن‌ها و ثبت کردنشان، آن‌ها را توی شیشه‌های مربا می‌اندازم و تا همیشه در قفسه‌های ذهن خودم نگه می‌دارم.

دو شب پیش خواب دیدم ثناخوان برایم عکس‌هایی از گل‌های اطراف مرکز خیریه‌شان فرستاده است. عکس‌ها را فرستاده بود تا آن گل‌ها نشانه‌ای باشند برای پیدا کردن آنجا. من پی گل‌ها رفته بودم.

گل‌ها را دیده بودم و می‌خواستم پنهانی راهِ رفته را برگردم اما کسی آن سوتر ایستاده بود و برایم دست تکان می‌داد. یک شال سیاه عربی دور سرش پیچیده بود و پیراهن مشکی پاکستانی تنش بود. سوار موتور شد و نزد من آمد. خودش بود. ثناخوان بود.

با هم به مرکز خیریه‌شان رفتیم. یک آقای کت شلواری آنجا بود. چیزهایی می‌نوشت و من خودم را برای آنها بیشتر معرفی می‌کردم. وقتی مرد کت‌شلواری حواسش نبود او به گوشه‌ای از شالم اشاره کرد. دست بردم روی پیشانی‌ام. گوشه‌ای از مویم بیرون آمده بود. شالم را جلو کشیدم و سعی کردم آن را زیر شالم پنهان کنم. پنهان شد. او راه ارتباطی‌ام را در گوشه‌ای از دفترچه‌اش نوشت و گفت برای همکاری‌های بیشتر لازم می‌شود.

من حالم در آن خواب، خوب بود. تنم آرام بود و خوش بودم از اینکه او در سرزمین خواب‌ها مرا می‌شناخت.

+ قطعه لالایی- جیم بریکمن

+ ثناخوان در دنیای واقعی، برایم آروزی یک زندگی قشنگ و آرام کرده بود.

جودی آبوت درون من-1...
ما را در سایت جودی آبوت درون من-1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ysmnmajidid بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1402 ساعت: 18:50